مسیر کبکستانی(دیواره رامجرد)
مسیر کبکستانی(دیواره رامجرد)
در سرابالایی ها حالت بدن بدن باید کمی تغییر پیدا کند :
- بالا تنه کمی به جلو متمایل می شود. - با پنجه ، رکاب زده و پاشنه را به طرف پائین متمایل کنید .
- در سربالایی تند در جلو زین قرار گرفته و رکاب بزنید. - از شاخ گاوی های فرمان استفاده کنید.
- از دندهای سبکتر بهره برده و سعی کنید دور پا را بالا برده و آن را در حد ثابت نگه دارید.
- به تنفس خود نظم و آهنگ متناسب با حرکت پاها و بدن بدهید .
حالت ایده ال در سربالایی های تند ، این چنین می باشد:
جک ولش (Jack Welch) رئیس هیئت مدیره و مدیرعامل جنرال الکتریک است
۱- به گمان من شکل آرمانی اداره یک بنگاه همین است: ایجاد میدانی برای جولان اندیشهها، نه فرصتی برای ایجاد پست و مقام.
۲- همیشه به کارکنانم میگویم که راجع به آینده خودشان تصمیم بگیرند به آنها میگویم هیچگاه اجازه ندهند قربانی سازمان شوند.
بیشتر مردم حس میکنند مظلوم واقع شدهاند. از سه حال بیرون نیست: یا بیتفاوت شدهاند، یا درخور آنها نیست، یا این که دوست ندارند وضع به هم بخورد.
من آنها را تشویق میکنم دست بلند کنند، خود را نشان دهند، چیزی بگویند. به آنها میگویم : اگر در جنرال الکتریک پیوسته اسیر این احساس هستی که مظلوم واقع شدهای، از این جا برو. و مدیرانی را که موجب پدید آمدن چنین احساسی در کارکنان میشوند وجین میکنم، چنین مدیرانی هستند که همیشه باعت از دست رفتن افراد میشوند.
۳- من همیشه ۵۰% از وقتم را به امتیازدهی به پرسنل میگذرانم.
در سیستم امتیازدهی من ۱۰% نمره یک، ۱۵% نمرده دو، ۵۰% نمره سه، ۱۵% نمره چهار و ۱۰% نمره پنج دارند. نمره بندی همه گروهها باید بر این پایه باشد و گرنه همه خواهند گفت تمام نفرات ما درجه یکاند. در یک گروه ده نفره، یک نفر درجه یک است ویک نفر درجه پنج . تکلیف نمره پنجیها مثل روز روشن است. فکر کنم خودشان میفهمند. شما هم میفهمید. حتی نیازی به جر و بحث هم نیست. رفتن آنها به سود همه است. آنها به جای دیگری میروند و زندگی تازهای پیدا میکنند و همه چیز را از سر میگیرند.
۴- بنگاههای بزرگی که به دردسر میافتند آنهایی هستند که به جای اینکه از بزرگی شان بهره بگیرند، میکوشند آن را کنترل کنند.
۵- کار من این نیست که همه چیز را درباره شاخههای جنرال الکتریک بدانم. کار من این است که افرادی را که میتوانند آنها را اداره کنند انتخاب کنم.
۶- به گمان من یکی از فرایندهای مهم مدیریت، افشاندن بارانی از تشویق بر سر کارکنان برای پیشرفت آنان است. تشویق باید سر از روح و جیب کارکنان هردو درآورد.
منبع : برگرفته از کتاب مدیران برجسته سخن میگویند
وسنا :رونالد اون پرلمان (Ronald Owen Perelman)
ثروت کنونی : ۱۲ میلیارد دلار ! بیست و ششمین ثروتمند جهان
رونالد اون پرلمان متولد اول ژانویه سال ۱۹۴۳، یک سرمایهگذار آمریکایی است که ثروت خود را از راه خریدن شرکتهایی که با مشکل مواجه هستند و فروش مجدد آنها پس از سودآور کردن این شرکتها، به دست آورده است.
پرلمان در شرکتهایی چون خواربارفروشی، لوازم آرایشی، خودروسازی، عکاسی، تلویزیون، سرگرمی، ایمنی، جواهرات، بانک و کتابهای مصور سرمایهگذاری کرده است.
رونالد پرلمان با ثروت ۱۲ میلیارد دلار، در حال حاضر بیست و ششمین فرد ثروتمند جهان است.
رونالد پرلمان در شهر گرینزبورو در شمال ایالت کالیفرنیا متولد شده است. والدین او ریموند و روث پرلمان بودند. ریموند نیز در نوع خود یک فعال اقتصادی بود. رونالد به همراه برادر و پدرش شرکت آمریکایی تولید کاغذ را اداره میکردند. ریموند در نهایت این شرکت را رها کرد و یک شرکت تولیدکننده فولاد ساختمانی به نام بلمونت آیرون ورکز را خرید.
رونالد پرلمان به لطف حضور پدر، پایههای کسب و کار را آموخت. زمانی که رونالد کوچک تنها یازده سال سن داشت، اغلب در جلسات هیاتمدیره شرکت پدر شرکت میکرد. ریموند یک معلم سختگیر بود و از رونالد به خاطر کوچکترین اشتباهاتش به شدت انتقاد میکرد.
رونالد پرلمان به دانشگاه هاورفورد رفته و در سال ۱۹۶۴ با مدرک کارشناسی فارغالتحصیل شد. او سپس به مدرسه تجارت وارتون در دانشگاه پنسیلوانیا رفت تا به این شکل راه پدر را در کسب و کار ادامه دهد. وی در سال ۱۹۶۶ با مدرک MBA از این دانشگاه فارغالتحصیل شد.
اولین معامله بزرگ پرلمان در سال ۱۹۶۱ در زمانی که دانشجوی سال اول در دانشگاه پنسیلوانیا بود، انجام گرفت. رونالد به همراه پدر یک شرکت تولید نوشیدنی را به قیمت ۸۰۰۰۰۰ دلار خریده و سه سال بعد آن را با سود یک میلیون دلار به فروش رساندند. در طول زمانی که پرلمان در بلمونت آیرون ورکز (که بعدا به صنایع بلمونت تغییر نام داد) بود به پدرش در معاملات زیاد دیگری کمک میکرد که باعث شد به میلیونها دلار در این فرآیند کسب کند. استراتژی کلی آنها استراتژیای بود که پرلمان برای بقیه زندگی نیز آن را دنبال کرد. وی یک شرکت را خریده بخشهای زائد و زیانآور آن را برای کاهش قروض و ایجاد سود حذف کرده و شرکت را به سودآوری میرساند. وی سپس یا شرکت را مجددا فروخته یا آن را نگه میدارد. رونالد پرلمان در سال ۱۹۷۸ و دوازده سال پس از زمانی که رسما به صنایع بلمونت پیوست، نایبرییس این شرکت بود، اما همچنان به دنبال قدرت و تاثیرگذاری بیشتر در شرکت بود.
ریموند به رونالد میگفت که قصد ندارد در آینده نزدیک از ریاست شرکت کنارهگیری کند. رونالد به همین دلیل از مقام خود استعفا داده و به نیویورک نقل مکان کرد. این پدر و پسر تا شش سال بعد به ندرت با هم صحبت میکردند.
رونالد پرلمان در اولین سرمایهگذاری خود به عنوان یک سرمایهگذار مستقل که دیگر تحت تاثیر پدرش نبود، جواهری کوهن-هات فیلد را خرید. او متوجه ارزش این جواهری که به خاطر مدیریت نادرست نادیده مانده بود، شده بود.
وی با دریافت وامی به مبلغ ۹/۱ میلیون دلار از همسر اول خود این شرکت را خرید و کنترل آن را به دست گرفت. او ظرف یک سال تمام فروشگاههای این شرکت را فروخت و آن را به یک شرکت کوچک، اما پرمنفعت عمدهفروشی جواهرات تبدیل کرد. او از این کار ۱۵ میلیون دلار کسب کرد. وی دو سال بعد سهام یک شرکت بزرگ شکلاتسازی را خرید. وی سپس بخشهایی از این شرکت را فروخته و شرکت را سودآور کرده است. وی توانست تا سال ۱۹۸۳ کل این شرکت را بخرد.
پرلمان در سال ۱۹۸۵ شرکت تکنیکالر را که رنگهای روشنی برای فیلمهای هالیوود فراهم میکرد را خرید و مجددا با فروش بخشهایی از آن پول زیادی به دست آورد و از این طریق تا ۵ سال بعد سودآوری شرکت را از ۴/۳ میلیون دلار به ۱۰۰ میلیون دلار افزایش داد.
پرلمان در سال ۱۹۸۵ توانست در رقابتی شدید بر سر خرید سهام شرکت رولان که یک شرکت تولیدکننده مواد بهداشتی آرایشی بود، پیروز شود. وی به سرعت بخشی از این شرکت را فروخت تا وامهایی را که برای خرید سهام شرکت گرفته بود، پرداخت کند. وی همچنین خطوط تولید ماکس فاکتور و محصولات بهداشتی شرکت ایو سنت لورن را خرید و در فرمول و طراحی و بستهبندی برخی از محصولات رولان نیز تغییر ایجاد کرد. بالاخره این شرکت پس از ۵ سال توانست به جایگاه شماره یک محصولات آرایشی رنگی بازگردد. داستان رولان در مورد خرید شرکتهای دیگر توسط پرلمان نیز تکرار شد که ثروت هنگفتی را برای او به ارمغان آورد.
پرلمان تاکنون ۴ بار با افراد مشهور و سرشناسی ازدواج کرده و هر چهار بار نیز طلاق گرفته است و در حال حاضر شش فرزند دارد.
منبع : برگرفته از دنیای اقتصاد
وسنا : شرط اصلی موفقیت در هر تجارتی مدیریت زمان و اولویت بندی در کارها میباشد
پنج سوال کلیدی برای اولویت بندی کردن کارها
برای پنج سال آیندتون طرح ریزی کنید و فکر کنید که دوست دارید کجا باشید. یک تصویر ذهنی از آینده ی ایده آلتون خلق کنید (بهترین آینده ای که می تونید تصور کنید) و بعد در مورد مراحلی که باید طی کنید فکر کنید، همین امروز شروع کنید تا تبدیلش کنید به واقعیت. یادتون باشه که این مهم نیست که از کجا اومده اید. تمام آن چیزی که اهمیت داره اینه که شما دارید کجا میرید.
در مورد چیزهایی که دوست دارید بهشون برسید فکر کنید، این باعث میشه که تمرکز شما روی اهدافتون باشه بجای این که به گذشته تون توجه کنید. بجای این که روی مشکلات تمرکز کنید روی فرصت ها تمرکز کنید. بجای این که به کارهای اشتباه انجام شده و این که چه کسی را باید سرزنش کرد فکر کنید در مورد راه حل ها و این که چه اقدامات خاصی می تونید انجام بدید فکر کنید. همش این سوال را از خودتون بپرسید که:
“از این به بعد می خوام به کجا برسم؟”
همون طور که جان مِی نارد کنیس (John Maynard Keynes) گفته: “ما باید بخش زیادی از افکارمون را به آینده اختصاص بدیم، چرا که آینده آن جایی است که بقیه ی زندگیمان را در آنجا صرف می کنیم.”
در خیلی از شرکت ها، ۸۰% از زمان مدیران ارشد بجای این که صرف فرصت های آینده بشه، صرف مشکلات گذشته می شود. به راه هایی فکر کنید که بتونید چیزهایی که امروز دارید انجام می دید را تغییر بدید، این طوری تمرکز شما روی آینده با آن چیزی که مطلوب شماست همراستا میشه.
برای ۵ سال آینده برنامه ریزی کنید:
Gary Hamel and C.K. Prahalad دو برنامه ریز اقتصادی که کتاب “رقابت برای آینده (Competing for the Future)” را نوشته اند، مدیران و تصمیم گیرندگان را ترغیب می کنند که وقتی دارند برنامه ریزی استراتژیک می کنند، برای چند سال آینده برنامه ریزی کنند. آنها هیئت رئیسه و مجریان طرح را تشویق می کنند که شرکت شما شرکت برتر صنعت خودش در چند سال آینده هست. سپس آنها دقیقاً محصول، خدمات، بازارها، مهارت های خاص، استعدادها و توانایی هایی که آنها برای تبدیل شدن به رهبر صنعت از امروز تا ۵ سال آینده احتیاج خواهند داشت را مشخص می کنند. در نهایت، آنها رهبران کسب و کار را تشویق می کنند که به سرعت پرورش مهارت های هسته ای و شایستگی ای که برای تبدیل شدن به رهبر بازار مورد نیاز هست را در خودشان شروع کنند. شما هم باید همین کارها را بکنید.
روی ۲۰% اول تمرکز کنید:
در اولولیت بندی کردن، ۲۰% اول هر کاری را که انجام میدید جزء ۸۰% ارزش آن کار به حساب میاد. همین که شما کاری را شروع می کنید، ۲۰% اولیه از وقتی که برای برنامه ریزی و سازماندهی منابع لازم جهت تمام کردن آن کار صرف می کنید معمولا جزء ۸۰% موفقیت شما به حساب میاد. در تنظیم کردن اولویت ها، همیشه روی ۲۰% اولیه ی کارها تمرکز کنید. ادامه اش بدید و تمامش کنید. همین که ۲۰% اول تموم بشه، انگار ۸۰% بقیه خیلی روان و نرم حرکت می کنه.
اگه قصد دارید چیزی بفروشید، رسیدن به قرار ملاقات اولیه، یعنی جایی که شما با خریدار چهره به چهره می شید، ۲۰% اول معامله است؛ درحالی که این برخورد ارزش ۸۰%فرآیند فروش را دارد. معرفی، بستن قرارداد فروش، اقدامات بعدی، تحویل دادن محصول یا خدمات، و مانند این ها، همه و همه نشان دهنده ی ۸۰% مابقی کار هستند که فقط به اندازه ی ۲۰% کار، ارزش دارند.
چیزهای کوچیک را فراموش کنید:
وقتی دارید اولویت بندی می کنید، هرگز تسلیم این وسوسه نشید که “بذار اول چیزای کوچیک را حل کنم بعد میرم سراغ چیزای مهم.” هیچ وقت از اولویت های کوچیک شروع نکنید تا این که کم کم به کارهای مهم و اصلی برسید. به خودتون اجازه ندید که گرفتار فعالیت های کم اهمیت بشید. اصل را فدای فرع نکنید. همون طور که ونگوگ گفته: “چیزهایی که بیشتر اهمیت دارند، نباید دستخوش (وابسته به) چیزهایی که کمتر اهمیت دارند بشوند.”
تمایل ذاتی بشر اینه که از قانون مقاومت و سختی کمتر پیروی کنه. در مدیریت زمان و کارهای شخصی، یعنی این که ما یک گرایش ذاتی به شروع کردن وظایف کوچک داریم، فکر می کنیم که همین که گرم شدیم، می تونیم بریم سراغ کارهای بزرگتر و بهره وری خودمون را افزایش بدیم.
این اون چیزیه که من فهمیدم. وقتی که شما با وظایف کوچیک شروع می کنید، این وظایف مثل خرگوش ها در فصل بهار شروع می کنند به زیاد شدن. وقتی شما شروع می کنید به انجام دادن وظایف کوچیک، به سمت وظایف کوچک بیشتری جذب می شوید که روش کار کنید و در نهایت شما هیچ بهره وری ای افزایش نداده اید. هرچه بیشتر و سخت تر کار می کنید، وظایف بیشتری به وجود می آیند. در آخر روز، از پا در می آیید درحالی که هیچ کار ارزشمندی انجام نداده اید. پس با مهمترین کارتون شروع کنید.
حالا ۵ سوال کلیدی برای تنظیم کردن اولویت ها وجود داره:
این ها سوالاتی هستند که شما می تونید بطور مدوام از خودتان بپرسید تا مطمئن بشید که دارید براساس اولویت های اصلی خودتون کار می کنید و به بیشترین حد توانتون دست پیدا کنید.
۱- من دارم از چه کاری پول در میارم؟ (یا برای انجام دادن چه کاری حقوق می گیرم؟)
از خودتون بپرسید که آیا واقعاً این کاری که الآن دارم انجام می دهم مهمترین کاریه که بخاطرش استخدام شدم؟ (یا مهم ترین کاریه که برای رسیدن به هدفم می تونم انجام بدم؟)
اگه رئیستون نشسته بود و شما را نگاه می کرد، چه کار متفاوتی نسبت به این کاری که در حال حاضر دارید انجام می دادید، انجام می دادید؟
برای این کار یک تمرین وجود داره. لیستی از تمام چیزایی که فکر می کنید بخاطرش استخدام شدید تا انجام بدید تهیه کنید و ببریدش پیش رئیستون. از رئیستون بخواهید که این لیست کارها را بر اساس اولویت برای شما مرتب کنه. ازش بخواهید که بگه چه کاری مهم ترین و چه کاری کم اهمیت ترین است. از این لحظه به بعد به طور مصمم و با اراده روی آن وظایفی که رئیستون مهمتر می دونه کار کنید.
۲- با ارزش ترین کارهایی که من می کنم چه کارهایی هستند؟
یادتون باشه که فقط ۳ مورد هست که شما انجام میدید و به عنوان باارزش ترین کارهای شما بحساب می آیند. کدام فعالیت های شما بیشترین ارزش را برای شرکت شما داره؟ اگه مطمئن نیستید، از افرادی که اطرافتون هستند بپرسید. هرکسی مهمترین کارهایی که بقیه باید انجام بدهند را میدونه.
۳- حد و حدود نتایج اصلی کار من چی هست؟
مخصوص ترین نتایجی که باید بهش برسید تا بتونید بگید کار خودتون را به بهترین شکل ممکن انجام دادید چه چیزایی هستند؟ از بین همه ی نتایج کدامشان مهمتر هستند؟
۴- چه کارهایی را من (و فقط من) می تونم انجام بدم که اگه خوب انجام بشه واقعاً یک تفاوت واقعی ایجاد می کنه؟
اون چه کاری هست که فقط شما می تونید انجامش بدید و اگه در هر ساعتی اونو خوب انجام بدید یک کمک قابل توجهی به کسب و کار شما می کنه؟ این چیزی هست که هیچ کس دیگه ای نمیتونه برای شما انجامش بده. اگه شما انجامش ندید، انجام نخواهد شد. انجام دادن این وظیفه، خوب انجام دادنش و بدون معطلی انجام دادنش می تونه تأثیر مهمی روی خدمتی (کاری) که شما انجام میدید داشته باشه.
۵- باارزش ترین استفاده ای که در حال حاضر میتونم از زمانم بکنم چه استفاده ای هست؟
این سوال کلیدی مدیریت زمان هست. برنامه ریزی برای زمان و مهارت مدیریت در این راستاست که به شما کمک کنه تا در هر لحظه ای از روز، جواب درست این سوال را بگیرید. باارزش ترین استفاده ای که الآن از وقتتون می تونید بکنید چیه؟
منبع : وبلاگ برایان تریسی
برگرفته از سایت مدیران آنلاین
چند فرق در طرز فکر و زندگی کردن انسانهای فقیر و ثروتمند
۱- انسانهای ثروتمند معتقدند: من زندگی را خودم می سازم . انسانهای فقیر معتقدند: زندگی من تصادفی پیش می رود.
۲- انسانهای ثروتمند بر روی فرصتها تمرکز می کنند. انسانهای فقیر بر روی مشکلات تمرکز می کنند.
۳- انسانهای ثروتمند ، افراد موفق و ثروتمند را ستایش می کنند. انسانهای فقیر از انسانهای ثروتمند بیزار و متنفرند.
۴- انسانهای ثروتمند با انسانهای مثبت و موفق معاشرت می کنند. انسانهای فقیر با انسانهای منفی و شکست خورده معاشرت می کنند.
۵- انسانهای ثروتمند ترجیح می دهند تا بر اساس دستاوردها به آنان پول پرداخت شود. انسانهای فقیر ترجیح می دهند تا بر اساس زمان به آنان پول پرداخت شود.
۶- ثروتمندان پول و سلامتی را با هم می خواهند. فقرا می پرسند که پول یا سلامتی را بخواهند.
۷- انسانهای ثروتمند برخلاف ترسی که دارند دست به عمل می زنند. انسانهای فقیر به ترس اجازه می دهند که متوقفشان کند.
۸- انسانهای ثروتمند همواره در حال رشد کردن و یاد گرفتن هستند. انسانهای فقیر فکر می کنند که تمام موارد را می دانند.
وسنا : آیا برای خوشبختی خود سعی و تلاش میکنیم ؟
یک بار پانصد کیلویی را هیچ کس نمی تواند بغل کرده و آن را جابه جا نماید ، ولی اگر این بار را به صد بار پنج کیلوگرمی قسمت کنیم همه براحتی می توانند آن را جابه جا می کنند. نگرانی ها و فشارهای ذهنی و عینی ، مسائل و مشکلات زندگی ، همانند یک بار سنگین ، انسان را از فعالیت و سعی مداوم و لازم ، باز می دارند ، در واقع فلج روحی و جسمی پیش می آورند در حالی که اگر فشارها و نگرانی و مشکلات به قسمت های کوچک تر و قابل قسمت حل شوند برطرف ساختن و تحمل آن ها امکان پذیر است.
ویلیام جیمز روانشناس معروف توصیه می کند با پیروی از یک برنامه که حاوی افکار مثبت و سازنده و سودمند باشد به جنگ نگرانی ها ، فشارها ، ترس ها ، شکست ها و….. بروید ،تا مسائل و فشارها و ترس های جاریهر روز را به حداقل برسانید.
هر روز صبح جملات ساده و تاثیر گذار زیر را با خود ۳ بار بخوانید:
فقط برای امروز خوشحال خواهم بود.
فقط امروز کارهای خود را با شور و اشتیاق صادقانه انجام خواهم داد.
فقط برای امروز ، در فکر پرورش روانم خواهم بود.
فقط برای امروز ، در فکر تندرستی و انجام ورزش مناسب خواهم بود.
فقط امروز ، از هیچ کس انتقاد نکرده و به نظریات سایرین هم احترام خواهم گذاشت.
فقط امروز ، سعی خواهم کرد که برای امروز زندگی کنم و نگران فردا و آینده نخواهم بود.
فقط امروز ، برنامه کار هر روز را دقیقاَ تنظیم و به اجرا در خواهم آورد.
فقط امروز ، نیم ساعت از وقت خود را برای خودم صرف می کنم ، با خود خلوت کرده و به راز و نیاز با خدای خود می پردازم.
فقط امروز ،نگران هیچ چیز و هیچ کس نخواهم بود.
فقط برای امروز ، برای امروز سپاسگذار از برکات و امکانات خود خواهم بود.
شما هم مانند همه افراد موفق فکر کنید !
استیو جابز ، لری پیچ ، بیل گیتس و… تمام اینها افراد موفق و هوشمند در دنیای فناوری به حساب می آیند. تا به حال به این موضوع فکر نموده اید که این افراد به چه طریق فکر نموده اند و چگونه توانسته اند به موفقیت شان برسند؟
احتمالا شما هم جزو کسانی باشید که علاقمند میباشند پا به درون این دنیای بزرگ جهت رقابت و پیشرفت بگذارید. اگر چنین است بد نیست با ۱۲ فرمول قابل دقت جهت پیشرفت در این مسیر آشنا شوید.
جهت فکر کردن وقت بگذارید:
اگر می خواهید بهتر فکر کنید میبایست روی آن کار کنید و وقت بگذارید. میبایست در هفته یک زمان مشخص جهت فکر کردن داشته باشید. بیشتر افراد موفق و مدیران خوب بخشی از زمان شان را به فکر کردن اختصاص می دهند. جهت نمونه آقای دن کتی هر دو هفته یک بار ، یک زمان نیم روز را به فکر کردن اختصاص میدهد و هر ماه یک روز کامل را به این کار اختصاص می دهد. علاوه بر این او هر سال هم دو یا سه روز را به صورت کامل به فکر کردن اختصاص می دهد.
انرژی تان را در جای درست مصرف کنید:
از قانون ۸۰/۲۰ استفاده کنید. میبایست هشتاد درصد از انرژی تان را روی ۲۰ درصد کارهای قابل دقت تر صرف کنید. فراموش نکنید که شما نمی توانید به تمامی امور و تمام کار برسید و دقت منید که درست انتخاب کنید.
دقتیق ترین کارها و هدف های را در زندگی تان مشخص کنید و هشتاد درصد از وقت و انرژی تان را به آن اختصاص دهید.
افراد باهوش خودشان را در مقابل اندیشیدن مفرق قرار می دهند:
این قابل دقت است که خودتان را در مقابل اندیشه و عقاید مخالف خودتان قرار بدهید. سعی کنید با کسانی تماس داشته باشید که اندیشیدنات و ایده های شما را به چالش می کشند و با آنان مخالفت می کنند. این موضوع عامل می شود که اشکلات کار خودتان را بهتر پیدا کنید و اندیشیدن منطقی تری داشته باشید.
ایده داشتن و عمل کردن: فرق از زمین تا آسمان
داشتن فکر خوب و ایده های زیاد احتمالا سخت نباشد. ولی تمام آنان زمانی ارزش دارند که به آنان عمل کنید. رویا پردازی به تنهایی ارزش زیادی ندارد و کار شما وقتی ارزشمند است که به آنان عمل کنید. در طرف دیگر میبایست بدانید که هر ایده ای طول عمر خودش را دارد. اگر دیر جهت اجرایش بجنبید امکانپذیر است تاریخ مصرف اش گذشته باشد.
ایده های خام احتیاج به پخته شدن دارند:
هیچ وقت دنبال ایده ای که ناگهانی به ذهن تان رسیده ، نروید. کمی زمان بگذارید و روی آن فکر کنید. زیادی از ایده های ناگهانی که در اول طلایی به نظر میرسند ، با ساعاتی اندیشیدن به نظر خنده دار و غیر منطقی می آیند. هر ایده ای را میبایست تحت بررسی قرار بدهید و نکته ها مثبت و منفی اش را بررسی کنید. اگر در انتها نتیجه مثبت بود آن وقت می توانید دنبالش بروید.
افراد باهوش با افراد باهوش می چرخند!
اگر می خواهید خوب فکر کنید سعی کنید در تماسات اجتماعی تان با افرادی زندگی کنید و سروکار داشته باشید که آنان هم خوب فکر می کنند و انسان های باهوش به شمار می آیند. کمک آنان عامل می شود که شما هم ایده ها و اندیشیدنات بهتری را پرورش بدهید.
این جمله مشهور را شنیده اید که «هر انسانی را می توان از روی دوستش شناخت؟» حقیقت این است که اطرافیان روی فکر کردن شما اثر می گذارند بناجهتن آنان را با دقت انتخاب کنید.
عقاید عمومی را قبول نداشته باشید:
اگر عموم مردم چیزی را قبول داشته باشند علت نمی شود که شما هم آن را قبول کنید. در زیادی از موارد بیشترا مردم موردی را بدون فکر کردن قبول می کنند زیرا افراد زیادی آن عقیده را قبول دارند. (که آن هم نتیجه فکر نکردن است) زیادی از ایده های نو و محصولات با قبول نکردن اندیشیدنات عامه به موفقیت رسیده اند. بناجهتن در مورد هر ایده و عقیده ای خودتان فکر کنید و به اندیشیدنات عامه دقت نداشته باشید.
جهت اینکه مفرق فکر کنید کارهای مفرق انجام بدهید:
روش های مفرقی جهت انجام کارهایتان امتحان کنید. با افراد تازه ایی آشنا شوید و کتاب های مختلفی بخوانید. حتی کتاب هایی که امکانپذیر است به نظرتان خسته کننده بیایند. نکته در اینجا است که خودتان را در مقابل جریان ایده ها و اندیشیدنات مختلف قرار بدهید تا یک بعدی فکر نکنید.
ایده های شما همواره درست نیست:
نمیبایست این اندیشیدن را داشته باشید که همواره درست فکر می کنید و کار درست را انجام می دهید. جهت نظرات بقیه هم ارزش قایل شوید و سعی کنید از اشتباه هایتان درس بگیرید. تمام ما در زندگی مرتکب اشتباه های زیادی می شویم.
جهت روزتان برنامه ریزی کنید:
افراد زیادی جهت هر روزشان برنامه ریزی می کنند. ولی افراد باهوش جهت روز ، هفته ، ماه و آینده بلند مدت شان برنامه مشخص دارند. شخصی که دارای هدف و برنامه است هیچ کاری را بدون علت انجام نمی دهد. آنان حتی در قابل دقتانی و تفریح هم به دنبال یادگیری و نزدیک شدن به هدف هایشان میباشند.
انجام میدهم و می توانم افعال شما میباشند
انسانهای متبکر و خلاق خودشان را صرف ایده هایشان می کنند
آنان از سختی کشیدن لذت می برند. از شکست ترسی ندارند و سعی می کنند با دیگر افراد خلاق تماس داشته باشند. می توان روی حرف آنان حساب کرد و منفی فکر نمی کنند. از نظر آنان موانع به راحتی قابل حل شدن است. هنری فورد جمله مشهوری دارد که می گوید: «انجام دادن هیچ کاری براستی سخت نیست. اگر آن را به قطعات کوچکتر قسمت کنی»
افراد خوشبین واقع گرا نیستند:
اگر ذاتا انسان خوشبینی باشید میبایست مراقب خودتان باشید. اگر فکر کنید که تمام چیز به خوبی و درستی پیش میرود کاملا در اشتباه اید و وقتی مدقت می شوید که واقعه های جبران ناپذیری افتاده است.
داشتن یک دیدگاه واقع گرا عامل می شود که هر چه سریع تر موانع را پیدا کنید و جهت رفع آنان بکوشید. برا اینکه انسان واقع گرایی باشید میبایست ۱-حقیقت ها را قبول کنید ۲-به سختی سعی کنید ۳-به فواید و معایب هر چیزی فکر کنید ۴-به بدترین حالت امکانپذیر در هر کاری فکر کنید و جهتش برنامه ریزی کنید و انتها ۵-بر اساس منابع موجود و حقیقت ها فکر کنید و برنامه ریزی کنید.
چگونه می توان از اینترنت درآمد کسب کرد و میلیونر شد ؟
وسنا : نهصد میلیون نفر ! عدد کمی نیست این تعداد نفراتی است که در سرتاسر دنیا از اینترنت استفاده می کنند. یک بازار بزرگ و منحصربقرد که دسترسی به آن به راحتی چند کلیک است . گنجی که تا به حال خیلی ها را میلیاردر نموده است.
بدست آوردن و کار اینترنتی روز به روز رونق می یابد و تعداد زیادتری از صاحبان اندیشه ، سرمایه گذاران و کار آفرینان را به سمت خود می خواند. ولی چگونه می توان از اینترنت بدست آوردن در آمد کرد؟
بدست آوردن وکاراینترنتی به فروش محصولات یاخدمات دراینترنت گفته میشود. این نوع بدست آوردن وکار به سرعت در اقتصاد امروز رشد و پیشرفت نموده است. خریدوفروش اینترنتی به کوچکترین بدست آوردن وکارها نیز این امکان وفرصت را میدهد که به مخاطبان خود درسطح دنیای باحداقل هزینه دسترسی پیداکنند.
آیا تا به حال با خود فکر نموده اید که برای چه تجارت و بدست آوردن و کار خود را اینترنتی کنیم؟
کسب و کار شما در تمامی ساعات شبانه روز بدون توقف زمان فعالیت خواهد کرد.
پائین آمدن هزینه های نیروی انسانی
حضور در اینترنت و بدست آوردن سهام بازار
جذب مشتریان بالقوه و ناپایدار
بیشتر شدن توان رقابتی شما
و مهمتر از تمام دسترسی به مخاطبین و مشتریان طبقه بندی شده و هدفمند
چگونه تجارتمان را اینترنتی کنیم؟
راه اندازی سایت اینترنتی
ثبت اسم اینترنتی
هر سایت اینترنتی اسم منحصر به خود را دارد. نظیر Yahoo . com یا google . com .به اینها اسم دمین می گویند.
این اسم منحصر به فرد است که سایت شما را از دیگر سایت های اینترنتی متمایز می سازد. ثبت اسم اینترنتی و فرستادن آن ، منجر به می شود که بقیه بتوانند از طریق این اسم اینترنتی به شما دسترسی پیدا کنند. بنابراین ، وقتی که شما سایت اینترنتی تان را راه اندازی کنید ، کاربران اینترنت می توانند مثلاً با تایپ آدرس.www.NameKasbokareshoma.com در جست و جوگر صفحه ی اینترنت ، شما را بیابند. شرکتهای مختلفی میباشند که در زمینه ی انتخاب نام و ثبت آن در اینترنت از شما حمایت و پشتیبانی کنند.
مشاور فنی
ازیک فرد یا شرکت معتبر که در این زمینه تخصص و اطلاعات فنی دارد مشاوره بگیرید تا سایتی کامل و متناسب با نیازهای مخاطبان راه اندازی کنید.
تبلیغات اینترنتی
هرچه زیادتر در اینترنت دیده شوید ، تبلیغات اینترنتی بهتری داشته باشید و نام برندتان به سر زبان ها بیفتد منجر به خواهد شد هرچه سریعتر بتوانید به سود زیادتری دست پیدا کنید. برای این کا میبای ست از کسانی که قدرت های فنی برای فزایش بازدید سایت ، رنک و سئو دارند را به کار بگیرید و اطلاعاتان را در این زمینه بیشتر کنیدد.
منبع : برگرفته از سایت بانکی