بالاتر پرواز کن

کوهنوردی ، سنگ نوردی ، دره نوردی ، دوچرخه سواری
يكشنبه, ۱۲ خرداد ۱۳۹۲، ۱۰:۰۶ ق.ظ

برنامه دریاچه تار

قرار ما ساعت ۵.۳۰صبح جلو در خانه کوهنوردان دروازه دولت بود.قرار بود بچه ها با ماشینهای شخصی توی برنامه حضور داشته باشند .من و حمیدم هم ساعت ۵ صبح  با دوچرخه از خونه راه افتادیم تا سروقت به بچه ها برسیم. هر ۳ یا ۴ نفر باهم هماهنگ بودند که با یک ماشین به سمت دریاچه برند و دوچرخه ها رو روی سقف ماشینها بسته بودند . چند نفری از بچه ها هم که مثل ما ماشین نبرده بودند با یکی از بچه ها که وانت داشت هماهنگ شدیم و دوچرخه ها رو  بار وانت کردیم. نزدیک های ساعت ۶ بود که از جلو در خانه  راهی جاده شدیم . 

اول برنامه و زمان حرکت تقریبا ۴ تا ماشین بودیم و کمتر از ۱۵ نفر. مسیر ما از جاده فیروزکوه به سمت دماوند ادامه داشت. من و حمید به همراه آقای صادق قربان نژاد وهمسرش که از اعضای قدیمی  خانه بودند راهی مسیر شدیم و اولین ماشینی بودیم که رسیدیم دماوند. اونجا منتظر باقی ماشینها شدیم تا باقی مسیر و با هم باشیم . مسیر ادامه داشت به سمت فیروزکوه که وسطهای مسیر رسیدیم به یک دوراهی که سمت چپ تابلو روستای دلیچای و  هویر دیده میشد.

جالب اینجا بود که مایی که از همه جلوتر بودیم تو دماوند سر خرید یک لیوان چای واسه صبحانه افتادیم ته گروه و هیچ ماشینی منتظر ما نموند که نکنه ما دوراهی رو رد کنیم که اگه اینکارو میکردیم میرفتیم تا فیروزکوه .فقط شانسی که اوردیم این بود که سر دوراهی یه ماشینی که اونها هم میخواستند برند برنامه دوچرخه با دیدن دوچرخه ها روی سقف به ما اشاره دادند  و گفتند که  باید از سمت چپ جاده ادامه بدیم . جاده ای که از فیروزکوه میخورد به روستای هویر جاده ی بسیار زیبایی بود.جاده ای سرسبز که دوطرفش کوهستانی بود. خط راس دوبرار سمت راست و کوه زرینه کوه سمت چپ.مسیری که حدود ۲۰ دقیقه راه داشت تا روستای زیبای هویر که مسیر دسترسی به دریاچه تار  و دریاچه زیبای هویر بود که مکان مناسبی برای ماهیگیری هست.

ساعت حدودای ۹ بود که رسیدیم به روستای هویر. ۴ تا ماشین صبح حالا  رسیده بودند به ۷ یا ۸ تا ماشین و ۱۳ یا ۱۴ نفر شدیم ۲۳ نفر .

 حامد شکری که سرپرست برنامه بود میگفت توی این دوساله که خانه برنامه دوچرخه سواری میذاره تا به حال این جمعیت توی هیچ برنامه ای شرکت نکرده بودند. تعداد بالای بچه ها تعجب بر انگیز بود . ماشینها توی روستای هویر پارک شدند و بچه ها دوچرخه هاشون رو آماده کردند تا برنامه رو شروع کنند.

 ساعت حدود ۱۰ شد که ما برنامه رو رسما شروع کردیم .۵ یا ۶ تا خانم و مابقی آقایونی بودند  که پا در رکاب وارد جاده شدیم به سمت دریاچه تار. ابتدای برنامه باید یه مسیر با شیب مناسب رو از روستای زیبای هویر میگذروندیم که واقعا منظره زیبایی داشت .من که خودم هم توی مسیر رفت و هم برگشت ته گروه با سرعت پایین این مسیرو طی کردم تا بتونم زیبایی های منطقه رو لمس کنم و برعکس من حمید بود که اول گروه و باسرعت از مسیر عبور کرد .

البته  به دو دلیل. توی مسیر رفت حمید جلو تر از همه و باسرعت حرکت میکرد که بایسته و از رسیدن بچه ها عکس و فیلم بگیره و توی مسیر برگشت هم به دلیل اینکه مسیر سراشیبی ملایمی  داشت و واقعا سرعت توی اون جاده به کسانی که سرعت رو دوست دارند مزه میداد.

کمتر از یک ساعت از شروع برنامه میگذشت که رسیدیم به مسیر شیب داری که تقریبا تا بالای  دریاچه تار این شیب به همین منوال ادامه داشت .میشه گفت شیب تندی بود مخصوصا برای کسایی که تجربه خیلی بالایی نداشتند.البته باید اینو متذکر شم که نفس گیری و تندی مسیر بیشتر بخاطر این بود که تمام مسیر پر بود از سنگریزه و مسلما سختی مسیرو نسبت به شیب حتی اگه خیلی هم تند نباشه بیشتر میکرد. تقریبا اکثر بچه ها بیشتر از یک ساعت رو توی این مسیر سنگلاخی و شنی دوچرخه به دست یا توی بعضی قسمتهای بهتر سوار بر دوچرخه به سمت بالا حرکت کردند.

 من و حمید هم که آخر گروه بودیم با سرعت متوسط این مسیرو طی کردیم .طی کردن این مسیر به صورت پیاده به من حس ضعف میداد ولی همین که میدیدم بچه های قویتر دوچرخه به دست به سمت بالا میرند به من قوت قلب میدادو انرژی.  بعد از این سربالایی طولانی رسیدیم به یه سرپایینی خوب که دقیقا مشرف میشد به بالای دریاچه که نمای کل دریاچه ازونجا دیده میشد.

 ازونجا هم یک مسیر کفی داشتیم به سمت دور دریاچه. سمت چپ مماس کوه بود و سمت راست هم دره ای که به دریاچه میخورد و یه مسیر کفی که یک یا دوتا دوچرخه میتونستند کنارهم ازاون مسیر عبورکنند. حدودای ساعت۱۲ بود که به دور دریاچه رسیدیم. توی مسیر که به سمت دریاچه میرفتیم چند تا ماشین شاسی بلند دیدیم که معلوم بود بعضی ازونها طبیعت گردند و جالب تر اینکه چند تا موتور سوار حرفه ای که اونها هم برای تمرین به اونجا اومده بودند رو دیدیم که به ما میگفتند که دوچرخه ها رو بفروشیم و موتور سواری رو شروع کنیم که کار بسیار راحت تری هست .

وقتی دور دریاچه بودیم یک گروه کوهنورد رو دیدیم که از یالی با شیب بسیار تند داشتند به سمت قله زرینه کوه میرفتند . و چه اشتباه بزرگی بود انتخاب این مسیر از طرف اون گروه چرا که وسطهای اون شیب تند گیر کرده بودند. وخیلی وقتها همین اشتباه ها باعث مشکلات زیاد و شاید هم جبران ناپذیر میشه.

بچه ها بعد از یک استراحت کوتاه مسیر پاکوبی رو که کاملا در کناره دریاچه و دور اون بود رو با دوچرخه طی کردند . این قسمت مسیر از کل مسیر زیباتر و هیجانی تر بود . به دلیل اینکه مسیر باریک بود و سنگلاخی و دست راست هم شیب تندی داشت به داخل دریاچه. بعداز استراحت و خوردن نهار کنار دریاچه راهی مسیر بازگشت شدیم . تقریبا ساعت ۳ظهر.

 مسیر برگشت با توجه به سربالایی رفت شیب تندی داشت مخصوصا اینکه کل مسیر سنگلاخی بود و بایستی کاملا با احتیاط توی مسیر پایین می اومدیم و من هم که یکم ترس داشتم سفت نشسته بودم روی زین که بعد برنامه تازه فهمیدم چه اشتباه بزرگی کردم .

 اینقدر به باسنم توی مسیر برگشت فشار اومده بود که وقتی رسیدیم تهران واقعا سختم بود دوباره روی زین بنشینم تا به خونه برسم .توی مسیر برگشت چند باری به زمین خوردم که بهتره بگم ناشی از بی تجربگی توی مسیرهای سنگلاخی و استفاده بیش از حد از ترمز به علت داشتن ترس بود. نکته ای که توی این برنامه یاد گرفتم این بود که هیچ وقت توی مسیرهای سنگلاخی به علت فشار بیش از حد به اندام تحتانی نباید محکم روی زین نشست ولی در عین حال باید سعی کرد با پوزیشنی مناسب مانع بلند شدن چرخها عقب دوچرخه شد چون جدا شدن چرخها عقب منجر به زمین خوردن دوچرخه سوار میشه و نکته دوم اینکه نباید به هیچ عنوان توی سراشیبی های تند و سنگلاخی یک دفعه ترمز محکم گرفت مخصوصا ترمز جلو که باعث زمین خوردن میشه .

 


تو مسیر برگشت هم من وحمید بخاطر گیر افتادن پشت یه گله ۳۰۰ راسی گوسفند موندیم آخر گروه و پشت اونهمه گوسفند و صحبت کنون با چوپون گوسفندها اومدیم به سمت پایین.واقعا که گوسفندها کوهنوردها و صخره نوردهای قابلی هستند.توی مسیر برگشت  از سمت چپ جاده یه فرعی وجود داشت که  بعد از ۲۰ دقیقه رکاب زنی توی یه مسیر کفی و سرپایینی رفتیم به سمت دریاچه هویر  که کوچیکتر از دریاچه تار بود و لی زیبا و دنج .


و بعد از کمی استراحت پا در رکاب به سمت روستای هویر به راه افتادیم . ساعت ۵ بود که رسیدیم به روستا . تا بچه ها جمع شدند و دوچرخه ها بار ماشینها شدند  ساعت ۶ شد و ساعت ۸ هم رسیدیم به تهران .

در کل برنامه خوبی بود و تجربه ای نو برای من .

وممنونم از حمید عزیزم که توی برنامه کلی منو راهنمایی کرد ومعذرت میخوام از حمید عزیزم که بخاطر ترسم  اونهم بخاطر عدم تجربه دوچرخه سواری توی مسیرهای سراشیبی سنگلاخی از تجربه ها و راهنمایی هاش زیاد استفاده نکردم که همین مساله باعث زمین خوردن چند باره من شد.



نوشته شده توسط حمید رضا طاهر
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

بالاتر پرواز کن

کوهنوردی ، سنگ نوردی ، دره نوردی ، دوچرخه سواری

مطالب آموزشی و اطلاع رسانی در مورد فعالیتهای کوهنوردی ، سنگ نوردی ، دره نوردی ، دوچرخه سواری

برنامه دریاچه تار

يكشنبه, ۱۲ خرداد ۱۳۹۲، ۱۰:۰۶ ق.ظ

قرار ما ساعت ۵.۳۰صبح جلو در خانه کوهنوردان دروازه دولت بود.قرار بود بچه ها با ماشینهای شخصی توی برنامه حضور داشته باشند .من و حمیدم هم ساعت ۵ صبح  با دوچرخه از خونه راه افتادیم تا سروقت به بچه ها برسیم. هر ۳ یا ۴ نفر باهم هماهنگ بودند که با یک ماشین به سمت دریاچه برند و دوچرخه ها رو روی سقف ماشینها بسته بودند . چند نفری از بچه ها هم که مثل ما ماشین نبرده بودند با یکی از بچه ها که وانت داشت هماهنگ شدیم و دوچرخه ها رو  بار وانت کردیم. نزدیک های ساعت ۶ بود که از جلو در خانه  راهی جاده شدیم . 

اول برنامه و زمان حرکت تقریبا ۴ تا ماشین بودیم و کمتر از ۱۵ نفر. مسیر ما از جاده فیروزکوه به سمت دماوند ادامه داشت. من و حمید به همراه آقای صادق قربان نژاد وهمسرش که از اعضای قدیمی  خانه بودند راهی مسیر شدیم و اولین ماشینی بودیم که رسیدیم دماوند. اونجا منتظر باقی ماشینها شدیم تا باقی مسیر و با هم باشیم . مسیر ادامه داشت به سمت فیروزکوه که وسطهای مسیر رسیدیم به یک دوراهی که سمت چپ تابلو روستای دلیچای و  هویر دیده میشد.

جالب اینجا بود که مایی که از همه جلوتر بودیم تو دماوند سر خرید یک لیوان چای واسه صبحانه افتادیم ته گروه و هیچ ماشینی منتظر ما نموند که نکنه ما دوراهی رو رد کنیم که اگه اینکارو میکردیم میرفتیم تا فیروزکوه .فقط شانسی که اوردیم این بود که سر دوراهی یه ماشینی که اونها هم میخواستند برند برنامه دوچرخه با دیدن دوچرخه ها روی سقف به ما اشاره دادند  و گفتند که  باید از سمت چپ جاده ادامه بدیم . جاده ای که از فیروزکوه میخورد به روستای هویر جاده ی بسیار زیبایی بود.جاده ای سرسبز که دوطرفش کوهستانی بود. خط راس دوبرار سمت راست و کوه زرینه کوه سمت چپ.مسیری که حدود ۲۰ دقیقه راه داشت تا روستای زیبای هویر که مسیر دسترسی به دریاچه تار  و دریاچه زیبای هویر بود که مکان مناسبی برای ماهیگیری هست.

ساعت حدودای ۹ بود که رسیدیم به روستای هویر. ۴ تا ماشین صبح حالا  رسیده بودند به ۷ یا ۸ تا ماشین و ۱۳ یا ۱۴ نفر شدیم ۲۳ نفر .

 حامد شکری که سرپرست برنامه بود میگفت توی این دوساله که خانه برنامه دوچرخه سواری میذاره تا به حال این جمعیت توی هیچ برنامه ای شرکت نکرده بودند. تعداد بالای بچه ها تعجب بر انگیز بود . ماشینها توی روستای هویر پارک شدند و بچه ها دوچرخه هاشون رو آماده کردند تا برنامه رو شروع کنند.

 ساعت حدود ۱۰ شد که ما برنامه رو رسما شروع کردیم .۵ یا ۶ تا خانم و مابقی آقایونی بودند  که پا در رکاب وارد جاده شدیم به سمت دریاچه تار. ابتدای برنامه باید یه مسیر با شیب مناسب رو از روستای زیبای هویر میگذروندیم که واقعا منظره زیبایی داشت .من که خودم هم توی مسیر رفت و هم برگشت ته گروه با سرعت پایین این مسیرو طی کردم تا بتونم زیبایی های منطقه رو لمس کنم و برعکس من حمید بود که اول گروه و باسرعت از مسیر عبور کرد .

البته  به دو دلیل. توی مسیر رفت حمید جلو تر از همه و باسرعت حرکت میکرد که بایسته و از رسیدن بچه ها عکس و فیلم بگیره و توی مسیر برگشت هم به دلیل اینکه مسیر سراشیبی ملایمی  داشت و واقعا سرعت توی اون جاده به کسانی که سرعت رو دوست دارند مزه میداد.

کمتر از یک ساعت از شروع برنامه میگذشت که رسیدیم به مسیر شیب داری که تقریبا تا بالای  دریاچه تار این شیب به همین منوال ادامه داشت .میشه گفت شیب تندی بود مخصوصا برای کسایی که تجربه خیلی بالایی نداشتند.البته باید اینو متذکر شم که نفس گیری و تندی مسیر بیشتر بخاطر این بود که تمام مسیر پر بود از سنگریزه و مسلما سختی مسیرو نسبت به شیب حتی اگه خیلی هم تند نباشه بیشتر میکرد. تقریبا اکثر بچه ها بیشتر از یک ساعت رو توی این مسیر سنگلاخی و شنی دوچرخه به دست یا توی بعضی قسمتهای بهتر سوار بر دوچرخه به سمت بالا حرکت کردند.

 من و حمید هم که آخر گروه بودیم با سرعت متوسط این مسیرو طی کردیم .طی کردن این مسیر به صورت پیاده به من حس ضعف میداد ولی همین که میدیدم بچه های قویتر دوچرخه به دست به سمت بالا میرند به من قوت قلب میدادو انرژی.  بعد از این سربالایی طولانی رسیدیم به یه سرپایینی خوب که دقیقا مشرف میشد به بالای دریاچه که نمای کل دریاچه ازونجا دیده میشد.

 ازونجا هم یک مسیر کفی داشتیم به سمت دور دریاچه. سمت چپ مماس کوه بود و سمت راست هم دره ای که به دریاچه میخورد و یه مسیر کفی که یک یا دوتا دوچرخه میتونستند کنارهم ازاون مسیر عبورکنند. حدودای ساعت۱۲ بود که به دور دریاچه رسیدیم. توی مسیر که به سمت دریاچه میرفتیم چند تا ماشین شاسی بلند دیدیم که معلوم بود بعضی ازونها طبیعت گردند و جالب تر اینکه چند تا موتور سوار حرفه ای که اونها هم برای تمرین به اونجا اومده بودند رو دیدیم که به ما میگفتند که دوچرخه ها رو بفروشیم و موتور سواری رو شروع کنیم که کار بسیار راحت تری هست .

وقتی دور دریاچه بودیم یک گروه کوهنورد رو دیدیم که از یالی با شیب بسیار تند داشتند به سمت قله زرینه کوه میرفتند . و چه اشتباه بزرگی بود انتخاب این مسیر از طرف اون گروه چرا که وسطهای اون شیب تند گیر کرده بودند. وخیلی وقتها همین اشتباه ها باعث مشکلات زیاد و شاید هم جبران ناپذیر میشه.

بچه ها بعد از یک استراحت کوتاه مسیر پاکوبی رو که کاملا در کناره دریاچه و دور اون بود رو با دوچرخه طی کردند . این قسمت مسیر از کل مسیر زیباتر و هیجانی تر بود . به دلیل اینکه مسیر باریک بود و سنگلاخی و دست راست هم شیب تندی داشت به داخل دریاچه. بعداز استراحت و خوردن نهار کنار دریاچه راهی مسیر بازگشت شدیم . تقریبا ساعت ۳ظهر.

 مسیر برگشت با توجه به سربالایی رفت شیب تندی داشت مخصوصا اینکه کل مسیر سنگلاخی بود و بایستی کاملا با احتیاط توی مسیر پایین می اومدیم و من هم که یکم ترس داشتم سفت نشسته بودم روی زین که بعد برنامه تازه فهمیدم چه اشتباه بزرگی کردم .

 اینقدر به باسنم توی مسیر برگشت فشار اومده بود که وقتی رسیدیم تهران واقعا سختم بود دوباره روی زین بنشینم تا به خونه برسم .توی مسیر برگشت چند باری به زمین خوردم که بهتره بگم ناشی از بی تجربگی توی مسیرهای سنگلاخی و استفاده بیش از حد از ترمز به علت داشتن ترس بود. نکته ای که توی این برنامه یاد گرفتم این بود که هیچ وقت توی مسیرهای سنگلاخی به علت فشار بیش از حد به اندام تحتانی نباید محکم روی زین نشست ولی در عین حال باید سعی کرد با پوزیشنی مناسب مانع بلند شدن چرخها عقب دوچرخه شد چون جدا شدن چرخها عقب منجر به زمین خوردن دوچرخه سوار میشه و نکته دوم اینکه نباید به هیچ عنوان توی سراشیبی های تند و سنگلاخی یک دفعه ترمز محکم گرفت مخصوصا ترمز جلو که باعث زمین خوردن میشه .

 


تو مسیر برگشت هم من وحمید بخاطر گیر افتادن پشت یه گله ۳۰۰ راسی گوسفند موندیم آخر گروه و پشت اونهمه گوسفند و صحبت کنون با چوپون گوسفندها اومدیم به سمت پایین.واقعا که گوسفندها کوهنوردها و صخره نوردهای قابلی هستند.توی مسیر برگشت  از سمت چپ جاده یه فرعی وجود داشت که  بعد از ۲۰ دقیقه رکاب زنی توی یه مسیر کفی و سرپایینی رفتیم به سمت دریاچه هویر  که کوچیکتر از دریاچه تار بود و لی زیبا و دنج .


و بعد از کمی استراحت پا در رکاب به سمت روستای هویر به راه افتادیم . ساعت ۵ بود که رسیدیم به روستا . تا بچه ها جمع شدند و دوچرخه ها بار ماشینها شدند  ساعت ۶ شد و ساعت ۸ هم رسیدیم به تهران .

در کل برنامه خوبی بود و تجربه ای نو برای من .

وممنونم از حمید عزیزم که توی برنامه کلی منو راهنمایی کرد ومعذرت میخوام از حمید عزیزم که بخاطر ترسم  اونهم بخاطر عدم تجربه دوچرخه سواری توی مسیرهای سراشیبی سنگلاخی از تجربه ها و راهنمایی هاش زیاد استفاده نکردم که همین مساله باعث زمین خوردن چند باره من شد.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۳/۱۲
حمید رضا طاهر

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی