بالاتر پرواز کن

کوهنوردی ، سنگ نوردی ، دره نوردی ، دوچرخه سواری
سه شنبه, ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۷:۱۷ ق.ظ

یک روز در طبیعت زیبای لاسم



قرار ما جمعه ساعت ۵صبح میدون هفت تیر بود. من و حمید ساعت  ۴.۳۰ از خونه زدیم بیرون . هوا گرگ و میش بود. توی خیابونها شاید کلا اون وقت صبح ۴ یا ۵ تا ماشین دیدیم. اصلا فکر نمیکردم دوچرخه سواری نصف شب اینقدر صفا داشته باشه .  یه چیز جالب این بود که وسطها ی راه رفتیم یه مسجد واسه خوندن نماز. چندتایی مرد به همراه یه حاج آقا که پیش نماز بود اونجا بودند. فکر کردم از دیدن من وحمید اونوقت صبح تعجب کنند و یه چیزی بهمون بگن ولی جالب بود تشویقمون هم کردندو بارک ال.. هم گفتند. نیم ساعتی طول کشید تا به بچه ها برسیم. تا جمع شدن بچه ها و  بار زدن دوچرخه ها ، حدودا ساعت ۶.۳۰ شد که راه افتادیم سمت جاده هراز و روستای لاسم.


آقایون ۱۲ نفری بودند و ما خانمها ۴ نفر که من از همه تازه کار تر بودم. سرپرست برنامه هم علی رحیمی بود علی شخصیت جالبی داشت و از دوستان حمید بود آخه حمید سالهای قبل سابقه ی رکاب زنی و برنامه های اینچونینی رو داشته و علی هم حمید رو میشناخت از اون موقع ها البته زیاد در مورد جزئیاتشون چیزی نمیدونم به هر حال ...


 جاده تقریبا خلوت بود البته برای ما که همیشه اون جاده رو توی تعطیلات با اون همه ماشین دیده بودیم، ولی مینی بوس با سرعت پایینی حرکت می کرد و ۳ ساعتی طول کشید تا برسیم سر جاده لاسم. وسط راه بساط صبحانه رو وسط مینی بوس پهن کردیم و چقدر هم مزه داد اون صبحونه به من .


کم کم منم عین بچه های کوه داره روم باز می شه که دست کسی رو توی برنامه رد نکنم و از شکم اصلا نگذرم .


ساعت ۹.۳۰ یا شایدم ۱۰ بود که استارت برنامه زده شد. 


توصیه من به همه بچه هایی که دوچرخه سواری می کنند اینه که حتما این مسیرو امتحان کنند . به گفته علی مسیر از لاسم توی جاده هراز به سمت روستای ارجمند که آخرین روستای مسیر بود به سمت جاده فیروزکوه ۷۰ کیلومتر میشد. بیشتر مسیر اسفالت و  کفی بود و سرپایینی واسه کسایی که تازه کارتر هستند خیلی سنگین نبود .


ولی باید اینم بگم که بخشی از مسیر حالت گردنه ای داشت و پهلوی ما دره بود که باید توی سراشیبی های اون حتما با ترمز های کوتاه حرکت می کردیم که نخوریم زمین و یا اینکه نیفتیم توی دره .مسیر ما یه مسیر ماشین روی دو طرفه هم بود پس باید با احتیاط حرکت میکردیم که یهو توی اون جاده خلوت و قشنگ یه ماشین با سرعت مارو له نکنه. مسیری که میرفتیم حدود ۵ تا گردنه شیبدار داشت که شیب اون نفس گیر بود حدودا شیبهایی بین 10 تا 12 درجه و بچه های باتجربه تر اونو راحت تر رد می کردند. من خودم دو سه تا از گردنه هارو مجبور شدم پیاده و دوچرخه به دست برم بالا.


 با دوچرخه واقعا بهم فشار داشت می اومد. هر ۱۰-۲۰ متر مجبورمیشدم توی سربالایی پیاده شم و یکم پیاده برم و دوباره سوار شم. البته حمید هم بخاطر من و اینکه دلگرمی به من بده و برای اینکه درکنارم باشه و تشویقم کنه اون هم با من و در کنار من پیاده میشد و من و همراهی میکرد تا گردنه رو با قوت قلب بیشتری پشت سر بذارم و اینکارو هم میکردم .


 چندین دفعه هم همش میگفتم که من دیگه نمیتونم و بهتر میشد که من با مینی بوس ادامه بدم ولی حمید حی تشویقم میکرد و بهم روحیه میداد و من و منصرف میکرد و خدایش هم کار خوبی کرد چون در انتها فهمیدم که یه آدم تواناییهایی بیش از اون چیزی که تصورش رو میکنه داره و فقط نباید در برابر مشکلات کم آورد و تسلیم شد.


وسطهای راه یکی از خانمها توی سرپایینی بخاطر اینکه ترمز دوچرخه اش اشکال داشت نتونست تعادلشو حفظ کنه و خورد زمین و مجبور شد از وسطهای راه به اون زیبایی با مینی بوسی که به عنوان پشتیبان همراه مابود مارو همراهی کنه .


 چک کردن ترمز و سفت بودن فرمون و باد لاستیک ها رو اصلا نباید شوخی گرفت توی دوچرخه سواری.

جاده بسیار بسیار زیبایی بود. واسه رفتن از لاسم توی جاده هراز و رسیدن به جاده فیروزکوه یه جاده آسفالت وجود داره که وسطهای راه از چند تا روستای زیبای دیگه هم میگذریم .

 جاده خیلی خلوتی بود که دوطرفش همه کوه بود و دشت های وسیع که اگه اونجا رو می دیدی وسوسه میشدی که شب رو توی همون دشت اطراق کنی .ما همون روز تصمیم گرفتیم که یک بار حتما خانواده هامون رو اونجا ببریم . واقعا مکان  دنجی بود واسه استراحت آخر هفته . خلوت و باآرامش . زیبا و خوش آب وهوا. 

بسمت راست جاده هم خط الراس دوبرار دیده میشد که برای خودش ابهتی داشت. واقعا تحریکت میکرد واسه یه کوهنوردی زیبا که حمیدم گفت ایشالا یه دفعه با هم میریم و این خط الراس دوبرار رو با هم صعودش میکنیم من هم خیلی مشتاقم که هر چه زودتر حمید برنامش و بچینه که اونم تجربش کنم.


۶ ساعتی رکاب زدیم و وسطهای راه استراحتهای خیلی کمی داشتیم تا ساعت ۳.۳۰ که رسیدیم به نزدیک های روستای ارجمند و کنار رودخونه بساط نهارو بپا کردیم.


استراحت ونهار وجمع وجور کردن و راه افتادن تقریبا یک ساعت و نیم طول کشید.

 از اونجا تا سر جاده فیروزکوه به گفته بچه ها ۲۰ کیلومتری راه داشتیم راه کفی بود  ولی یه سربالایی تند اوایلش بود که نفس گیر بود. 


ولی خوب بعد از اون اینقدر مسیر خوب بود که خستگی سربالایی از تنت درمی اومد. اولش خواستم سربالایی رو سوار ماشین شم . 



ولی حمید نذاشت . میگفت باید استقامتت رو ببری بالا.میگفت اگه بتونی توی این سختی و سربالایی کم نیاری ومسیر و تموم کنی تازه کل مسیر بهت مزه میده. راستم میگفت .


من با دوچرخه وخانمهای دیگه سوار بر مینی بوس ازونجا گذشتیم .البته منهم توی اون گردنه یه جاهایی رو پیاده و دوچرخه به دست رفتم بالا. وقتی گردنه رو رد کردم و رسیدم به بچه ها برام یه کف وسوت حسابی زدند که واقعا بهم مزه داد و بقیه مسیرو که مسیر خوبی هم بود رفتم .علی که سرپرست برنامه بود همش میگفت ضعیفه ها رو نباید توی برنامه اورد .

 من با تشویقهای مداوم حمید تا ته مسیر رو رفتم که به علی بگم خانمها اونطوری  که اون میگه ضعیفه نیستند و جالب این بود که منی که خودم میخواستم این گردنه رو بپیچونم و سوار بر مینی بوس به خانمهای دیگه بپیوندم با تشویقهای حمید و دلگرمیهاش موفق شدم مسیرو تموم کنم تازه متوجه شدم که پشت سر ما هم خانومای دیگه هم تشویق شده بودن و از ماشین پیاده شدن و با دوچرخه به دنبال ما اومده بودن که مسیرو تموم کنن و این به من حس خیلی خوبی داد .

ساعت ۶ بود که همه رسیدیم به جاده فیروزکوه.


تا بار زدیم و راه افتادیم شد ساعت ۷. ترافیک برگشت 



 حسابی خوشی خلوتی صبح رو  از دماغمون دراورد . ساعت ۱۰.۳۰ رسیدیم هفت تیر. خستگی برگشت بیشتر از کل برنامه بود. ساعت ۱۱ هم با دوچرخه راه افتادیم سمت خونه که اولین تجربه رکاب زنی من بود توی شب با اون همه ترافیک که اصلا انگار نه انگار ۱۱  شب بود . ساعت ۱۱.۳۰ رسیدیم خونه و مامان با یه بشقاب هندونه خنک به استقبال ما دوتا اومد.

توی این برنامه با بچه های زیادی آشنا شدیم .بچه هایی که سفر با دوچرخه رو زیاد تجربه کرده بودند از جمله خود علی رحیمی . این مساله انگیزه مارو برای رکاب زنی بیشتر میکرد که ماهم بتونیم خیلی زود این تجربه سفر و کسب کنیم .

روز بسیار عالی و پر طراوتی بود.

با تشکر از حمید عزیزم بخاطر همه ی تشویقهاش و دلگرمیهاش و حمایتاش.



نوشته شده توسط حمید رضا طاهر
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

بالاتر پرواز کن

کوهنوردی ، سنگ نوردی ، دره نوردی ، دوچرخه سواری

مطالب آموزشی و اطلاع رسانی در مورد فعالیتهای کوهنوردی ، سنگ نوردی ، دره نوردی ، دوچرخه سواری

یک روز در طبیعت زیبای لاسم

سه شنبه, ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۷:۱۷ ق.ظ



قرار ما جمعه ساعت ۵صبح میدون هفت تیر بود. من و حمید ساعت  ۴.۳۰ از خونه زدیم بیرون . هوا گرگ و میش بود. توی خیابونها شاید کلا اون وقت صبح ۴ یا ۵ تا ماشین دیدیم. اصلا فکر نمیکردم دوچرخه سواری نصف شب اینقدر صفا داشته باشه .  یه چیز جالب این بود که وسطها ی راه رفتیم یه مسجد واسه خوندن نماز. چندتایی مرد به همراه یه حاج آقا که پیش نماز بود اونجا بودند. فکر کردم از دیدن من وحمید اونوقت صبح تعجب کنند و یه چیزی بهمون بگن ولی جالب بود تشویقمون هم کردندو بارک ال.. هم گفتند. نیم ساعتی طول کشید تا به بچه ها برسیم. تا جمع شدن بچه ها و  بار زدن دوچرخه ها ، حدودا ساعت ۶.۳۰ شد که راه افتادیم سمت جاده هراز و روستای لاسم.


آقایون ۱۲ نفری بودند و ما خانمها ۴ نفر که من از همه تازه کار تر بودم. سرپرست برنامه هم علی رحیمی بود علی شخصیت جالبی داشت و از دوستان حمید بود آخه حمید سالهای قبل سابقه ی رکاب زنی و برنامه های اینچونینی رو داشته و علی هم حمید رو میشناخت از اون موقع ها البته زیاد در مورد جزئیاتشون چیزی نمیدونم به هر حال ...


 جاده تقریبا خلوت بود البته برای ما که همیشه اون جاده رو توی تعطیلات با اون همه ماشین دیده بودیم، ولی مینی بوس با سرعت پایینی حرکت می کرد و ۳ ساعتی طول کشید تا برسیم سر جاده لاسم. وسط راه بساط صبحانه رو وسط مینی بوس پهن کردیم و چقدر هم مزه داد اون صبحونه به من .


کم کم منم عین بچه های کوه داره روم باز می شه که دست کسی رو توی برنامه رد نکنم و از شکم اصلا نگذرم .


ساعت ۹.۳۰ یا شایدم ۱۰ بود که استارت برنامه زده شد. 


توصیه من به همه بچه هایی که دوچرخه سواری می کنند اینه که حتما این مسیرو امتحان کنند . به گفته علی مسیر از لاسم توی جاده هراز به سمت روستای ارجمند که آخرین روستای مسیر بود به سمت جاده فیروزکوه ۷۰ کیلومتر میشد. بیشتر مسیر اسفالت و  کفی بود و سرپایینی واسه کسایی که تازه کارتر هستند خیلی سنگین نبود .


ولی باید اینم بگم که بخشی از مسیر حالت گردنه ای داشت و پهلوی ما دره بود که باید توی سراشیبی های اون حتما با ترمز های کوتاه حرکت می کردیم که نخوریم زمین و یا اینکه نیفتیم توی دره .مسیر ما یه مسیر ماشین روی دو طرفه هم بود پس باید با احتیاط حرکت میکردیم که یهو توی اون جاده خلوت و قشنگ یه ماشین با سرعت مارو له نکنه. مسیری که میرفتیم حدود ۵ تا گردنه شیبدار داشت که شیب اون نفس گیر بود حدودا شیبهایی بین 10 تا 12 درجه و بچه های باتجربه تر اونو راحت تر رد می کردند. من خودم دو سه تا از گردنه هارو مجبور شدم پیاده و دوچرخه به دست برم بالا.


 با دوچرخه واقعا بهم فشار داشت می اومد. هر ۱۰-۲۰ متر مجبورمیشدم توی سربالایی پیاده شم و یکم پیاده برم و دوباره سوار شم. البته حمید هم بخاطر من و اینکه دلگرمی به من بده و برای اینکه درکنارم باشه و تشویقم کنه اون هم با من و در کنار من پیاده میشد و من و همراهی میکرد تا گردنه رو با قوت قلب بیشتری پشت سر بذارم و اینکارو هم میکردم .


 چندین دفعه هم همش میگفتم که من دیگه نمیتونم و بهتر میشد که من با مینی بوس ادامه بدم ولی حمید حی تشویقم میکرد و بهم روحیه میداد و من و منصرف میکرد و خدایش هم کار خوبی کرد چون در انتها فهمیدم که یه آدم تواناییهایی بیش از اون چیزی که تصورش رو میکنه داره و فقط نباید در برابر مشکلات کم آورد و تسلیم شد.


وسطهای راه یکی از خانمها توی سرپایینی بخاطر اینکه ترمز دوچرخه اش اشکال داشت نتونست تعادلشو حفظ کنه و خورد زمین و مجبور شد از وسطهای راه به اون زیبایی با مینی بوسی که به عنوان پشتیبان همراه مابود مارو همراهی کنه .


 چک کردن ترمز و سفت بودن فرمون و باد لاستیک ها رو اصلا نباید شوخی گرفت توی دوچرخه سواری.

جاده بسیار بسیار زیبایی بود. واسه رفتن از لاسم توی جاده هراز و رسیدن به جاده فیروزکوه یه جاده آسفالت وجود داره که وسطهای راه از چند تا روستای زیبای دیگه هم میگذریم .

 جاده خیلی خلوتی بود که دوطرفش همه کوه بود و دشت های وسیع که اگه اونجا رو می دیدی وسوسه میشدی که شب رو توی همون دشت اطراق کنی .ما همون روز تصمیم گرفتیم که یک بار حتما خانواده هامون رو اونجا ببریم . واقعا مکان  دنجی بود واسه استراحت آخر هفته . خلوت و باآرامش . زیبا و خوش آب وهوا. 

بسمت راست جاده هم خط الراس دوبرار دیده میشد که برای خودش ابهتی داشت. واقعا تحریکت میکرد واسه یه کوهنوردی زیبا که حمیدم گفت ایشالا یه دفعه با هم میریم و این خط الراس دوبرار رو با هم صعودش میکنیم من هم خیلی مشتاقم که هر چه زودتر حمید برنامش و بچینه که اونم تجربش کنم.


۶ ساعتی رکاب زدیم و وسطهای راه استراحتهای خیلی کمی داشتیم تا ساعت ۳.۳۰ که رسیدیم به نزدیک های روستای ارجمند و کنار رودخونه بساط نهارو بپا کردیم.


استراحت ونهار وجمع وجور کردن و راه افتادن تقریبا یک ساعت و نیم طول کشید.

 از اونجا تا سر جاده فیروزکوه به گفته بچه ها ۲۰ کیلومتری راه داشتیم راه کفی بود  ولی یه سربالایی تند اوایلش بود که نفس گیر بود. 


ولی خوب بعد از اون اینقدر مسیر خوب بود که خستگی سربالایی از تنت درمی اومد. اولش خواستم سربالایی رو سوار ماشین شم . 



ولی حمید نذاشت . میگفت باید استقامتت رو ببری بالا.میگفت اگه بتونی توی این سختی و سربالایی کم نیاری ومسیر و تموم کنی تازه کل مسیر بهت مزه میده. راستم میگفت .


من با دوچرخه وخانمهای دیگه سوار بر مینی بوس ازونجا گذشتیم .البته منهم توی اون گردنه یه جاهایی رو پیاده و دوچرخه به دست رفتم بالا. وقتی گردنه رو رد کردم و رسیدم به بچه ها برام یه کف وسوت حسابی زدند که واقعا بهم مزه داد و بقیه مسیرو که مسیر خوبی هم بود رفتم .علی که سرپرست برنامه بود همش میگفت ضعیفه ها رو نباید توی برنامه اورد .

 من با تشویقهای مداوم حمید تا ته مسیر رو رفتم که به علی بگم خانمها اونطوری  که اون میگه ضعیفه نیستند و جالب این بود که منی که خودم میخواستم این گردنه رو بپیچونم و سوار بر مینی بوس به خانمهای دیگه بپیوندم با تشویقهای حمید و دلگرمیهاش موفق شدم مسیرو تموم کنم تازه متوجه شدم که پشت سر ما هم خانومای دیگه هم تشویق شده بودن و از ماشین پیاده شدن و با دوچرخه به دنبال ما اومده بودن که مسیرو تموم کنن و این به من حس خیلی خوبی داد .

ساعت ۶ بود که همه رسیدیم به جاده فیروزکوه.


تا بار زدیم و راه افتادیم شد ساعت ۷. ترافیک برگشت 



 حسابی خوشی خلوتی صبح رو  از دماغمون دراورد . ساعت ۱۰.۳۰ رسیدیم هفت تیر. خستگی برگشت بیشتر از کل برنامه بود. ساعت ۱۱ هم با دوچرخه راه افتادیم سمت خونه که اولین تجربه رکاب زنی من بود توی شب با اون همه ترافیک که اصلا انگار نه انگار ۱۱  شب بود . ساعت ۱۱.۳۰ رسیدیم خونه و مامان با یه بشقاب هندونه خنک به استقبال ما دوتا اومد.

توی این برنامه با بچه های زیادی آشنا شدیم .بچه هایی که سفر با دوچرخه رو زیاد تجربه کرده بودند از جمله خود علی رحیمی . این مساله انگیزه مارو برای رکاب زنی بیشتر میکرد که ماهم بتونیم خیلی زود این تجربه سفر و کسب کنیم .

روز بسیار عالی و پر طراوتی بود.

با تشکر از حمید عزیزم بخاطر همه ی تشویقهاش و دلگرمیهاش و حمایتاش.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۲/۲۴
حمید رضا طاهر

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی