نسیم و جعفر
نسیم یوسفی و جعفر ادریسی زوج جوون ایرانی اند که سال ۱۳۷۷خیلی اتفاقی توی برنامه ای که به مناسبت سالگرد صعود کوهنوردان ایرانی به اورست تدارک دیده شده بود روی قله دارآباد با هم آشنا می شند و همین آشنایی منجر به این زندگی شیرین میشه. جعفر متولد ۱۳۵۶و نسیم هم ۱۳۵۸.هر دوی اونها رشته نرم افزار رو توی دانشگاه گذرونده بودند و شغلشون تولید نرم افزار برای کودکان پیش دبستانی بود. هر دوشون عاشق کوه و سنگ و ورزش تخصصیشون سنگ نوردی و کوه نوردی بود.نسیم عضو تیم ملی سنگنوردی و مربی و سرمربی تیم ملی سنگ نوردی و داور و مدرس ملی هم بود.
به گفته خود جعفر بر عکس همه جوونها که واسه شناخت هم به کافه میرند و رستوران اونها از عظمت کوه استفاده کردند و اونجا رو جایی دیدند مقدس که میتونند همو محک بزنند واسه تحمل سختی و مشکلات. واسه تمریناشون گاهی اوقات به خودشون سختی می دادند .با مقدار کمی اب و غذا می رفتند برنامه تا ببینند تا چقدر این سختی ها روشون تاثیر می ذاره.تا اینکه با ۲۰نفر مهمون یه عروسی متفاوتم گرفتند و یه زندگی متفاوت رو شروع کردند.
*** من فکر می کنم زندگی ما را کوه ساخته است. اصولاً به اعتقاد من زندگی مثل «کوه» است. به این معنی که هر انسانی در زندگی نیازمند هدفی نهایی است. یک کوهنورد هم برای صعود همین الگو را دارد، البته در کنار فرد، اعضای گروه همراه نیز باید دارای هدف و مقصد مشترکی باشند. اعضای خانواده در زندگی نیز همین وضعیت را دارند. آنها باید وحدت رویه داشته باشند. مسأله دیگر آنکه به هنگام صعود ما برای رسیدن به قله هدف و اصلی خود، قله های فرعی را نیز طی می کنیم. در زندگی نیز علاوه بر هدف نهایی، برخی اهداف فرعی نظیر کسب درآمد، خرید خانه و... وجود دارد، اما انسانها باید به خاطر داشته باشند این قله های فرعی آنها را از صعود به قله اصلی زندگی دور نکند و تمام انرژی فرد را صرف خود نسازد( جعفرادریسی)****
نسیم وجعفر واسه شروع زندگیشون یه مهمونی ۲۰نفره گرفتند و با پول عروسی یه ماشین رنو که بعدا تبدیل شد به پژو۲۰۶و همین ماشین اون دارایی بود که اونها واسه شروع سفرشون فروختند.بهتره که بگیم اونها با پول عروسیشون سفر دور دنیاشون رو شروع کردند.عضو شدن اونها تو موسسه هنر وطبیعت و گذروندن دوره های طبیعت گردی باعث شد اونها به این نتیجه برسند که علاوه بر کوه توی دنیا جاهای دیدنی و بکر دیگه ای هم هست که داره نابود میشه . پس این تصمیم افتاد توی سرشون تا سفری رو با دوچرخه دور دنیا داشته باشند و با کاشت نهال از مردم بخواند که به فکر آبادی زمین باشند. تصمیمی که دوسال برای انجام دادنش زمان گذاشتند.
واسه انجام این کار بزرگ اونها باید از همه چیز رها می شدند. از متعلقات مادی و وابستگی های شهری . دل کندن از این زندگی شهرنشینی واسه همه یه جورایی سخت هست ولی اونها این کارو کردند و در شرایطی که خونه و ماشین و شرکت داشتند و درست زمانی که نسیم به عنوان مربی تیم ملی سنگنوردی برای رفتن به تایوان انتخاب شده بود از همه چیز دست کشیدند و سفر رو شروع کردند.
جعفر حرف جالبی به ما زد.گفت که ما دوسال رفتیم و همه مادیات و از دست دادیم درحالیکه الان چیزهایی رو داریم که هیچکدوم از آدمهایی که همه چیز دارند اونو ندارند. ما جاهای زیادی رفتیم -توی کشورهای مختلف دوستای زیادی پیدا کردیم - با آدمها و فرهنگهای متفاوتی آشنا شدیم و تجربه های باور نکردنی به دست آوردیم که الان حاضر نیستیم اونها رو باخونه و ماشین عوض کنیم .مادیات همیشه هست ولی این چیزها نه.
و آغاز سفر ۲ ساله اونها با کاشت یک نهال در پارک هنرمندان در اردیبهشت سال ۱۳۸۶ با پیام دوچرخه سواری دور دنیا برای حفظ صلح و دوستی .