بالاتر پرواز کن

کوهنوردی ، سنگ نوردی ، دره نوردی ، دوچرخه سواری
سه شنبه, ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۱:۳۰ ق.ظ

سلطان سفر ایران3(سخنی چند)

نخـستین سفر این دو بـرادر ۷ سال به طول انجامید و در سال ۱۳۴۰در حالیکه  بیش از سـه ماه از بازگشت از سفر۷ساله آنها نگذشته بود بار دیگر راهی سفر شدند. سفری که ۳سال به طول انجامید.
در این مرحله به وسیله اتومبیل سیتروئن ۲ سیلندر که در عبور از کشور فرانسه، شرکت سیتروئن، قدیمی ترین شرکت خودروساز فرانسوی، به این دوبرادر هدیه کره بود از طریق کویت و عربستان سعودی رهسپار قاره آفریقا شدند .

حاصل این سفرهای پر مخاطره عکسها، فیلمهای مستند، اشیاء و لوازم مربوط به زندگی قبایل و اقوام گوناگون در  کاخ مـوزه سعد آباد بازتاب دهـنده غنا، پیـچیدگی و گـونه گونی فرهـنگهای بشری است که بر عـظـمت و گسـتردگی کار بـرادران امیدوار نیز گواهی می دهد. به جز مناطق شوروی سابق و چین نقاط اندکی از جهان هستند که برادران امیدوار به آنجا سفر نکرده باشند . علت عدم سفر به دنیای کمونیسم این بوده که در بحبوحه جنگ سرد ، کنسول آمریکا در هنگ کنگ به برادران امیدوار اطلاع میدهد در صورتی که مهر ورود به چین  در گذرنامه آنها باشد حق ورود به آمریکا را نخواهند داشت .
6 ماه، 6 ماه با قبایل وحشی آمازون و آفریقا زندگی کرده‌اند؛ کنار اسکیموها در شمالی‌ترین نقطه قطب شمال سورتمه‌سواری و ماهیگیری کرده‌اند؛ فیلم‌های مستندشان اولین فیلم‌های مستند از زندگی آدمخوارها و اسکی موهاست.

۵قاره با موتور سیکلت

«موتورسیکلت را انتخاب کردیم که بتوانیم راحت در کوره راه‌ها و مناطق جنگلی رفت و آمد کنیم؛ موتور را راحت می‌شد سوار کشتی کرد؛ بی‌آنکه هزینه زیادی برای جابه‌جایی‌اش پرداخت کنیم  و با وانت به‌راحتی جابه‌جا می‌شد. درمورد فرهنگ مردم هندوستان، افغانستان، مالزی و... تحقیقات بی‌شماری انجام دادیم، بعد راهی استرالیا شدیم؛ حدود یک سال آنجا بودیم. در میان ابوروجینی‌ها که از قدیمی‌ترین بومیان ساکن استرالیا بودند ماه‌ها زندگی کردیم و اولین فیلم مستندمان را آنجا از زندگی آنها تهیه کردیم.

 بعد دوباره به آسیا برگشتیم و رفتیم ژاپن؛ 2 ماه آنجا بودیم و بعد رفتیم به سمت آمریکا». برادران امیدوار وارد آلاسکا شدند و از آنجا به قطب شمال رفتند و مدتی با اسکیموها زندگی کردند؛ «به شمالی‌ترین نقطه قطب شمال رفتیم و آنجا با اسکیموها زندگی کردیم؛ جایی که دمای هوا 65 درجه زیر صفر بود. وقتی قدم به قطب شمال گذاشتیم، خیلی‌‌هایشان تا به حال سفیدپوست ندیده بودند و از وجود دنیای خارج از قطب باخبر نبودند؛ بعد رفتیم آمریکای مرکزی؛ می‌خواستیم راجع به قبایل بدوی ساکن در آمریکای مرکزی تحقیق کنیم، میان سرخ‌پوستان آمریکا برویم و به یک سؤال اساسی پاسخ دهیم؛ سؤالی مربوط به پیدایش نخستین انسان‌ها در ‌آمریکا؛ اینکه نخستین انسان‌ها ـ یعنی همان بومیان آمریکایی، نه سفیدپوستان ـ چگونه به آمریکا آمده‌اند. برای کشف پاسخ این سؤال، 3 سال قاره آمریکا را زیرپا گذاشتیم و با بومیان منطقه زندگی کردیم؛ با آداب و رسوم آنها، افسانه‌هایشان، نشانه‌های به‌جا‌مانده از تمدن گذشته‌شان و... آشنا شدیم و به این نتیجه رسیدیم که در عصر دوم یخبندان زمین، گروه‌هایی از مغولستان به سیبری آمده‌اند و کم‌کم راهشان را به سمت‌ آمریکا پیدا کرده‌اند، یعنی حدود 25 هزار سال قبل. این‌طور که مطالعات نشان می‌دهد در 24 هزار سال قبل در قاره آمریکا هیچ انسانی زندگی نمی‌کرده و این خیلی جالب است که بدانیم اولین انسان‌های آمریکا کی و چرا پا به این قاره گذاشته‌اند.

آمازون (جزیره ی آدمخوارها)

«وقتی آمریکای شمالی را زیر پا گذاشتیم، به آمریکای جنوبی و مرکزی رسیدیم. مدتی در بوگوتا ـ پایتخت کلمبیا ـ  زندگی کردیم. از طرف دانشگاه برایمان دیداری با رئیس‌جمهور وقت کلمبیا ترتیب دادند. رئیس‌جمهور دستور داد نیروی هوایی ارتش کلمبیا به ما یک پرواز بدهد به مقصد میتوکه که یک دهکده ماهیگیری بود.این شد که  سوار یک هواپیمای یک موتوره شدیم و به دهکده ماهیگیری رفتیم. یکی دو هفته آنجا بودیم و با محلی‌ها در مورد سفرمان صحبت کردیم؛ همگی سعی در منصرف کردن ما داشتند و می‌گفتند مسیری که می‌رویم، حیوانات بسیار خطرناکی دارد اما از آن خطرناک‌تر آدم‌های بین راه هستند؛ همان‌هایی که قرار بود در میان آنها زندگی کنیم و برایشان پارچه‌های رنگی و عروسک و بادکنک کادو ببریم. هیأت‌های کاتولیک هم در میتو بودند؛ آنها هم می‌گفتند به این سفر نروید اما ما گفتیم می‌رویم و برای شما هم اطلاعات می‌آوریم. 

 

قبل از ما هیچ کسی به دل‌ جنگل‌های آمازون قدم نگذاشته بود یا اگر رفته بود، به نقاط محدودی رفته بود.

 کاتولیک‌ها از حرف من استقبال کردند و 2 نفر را برای همراهی ما فرستادند. یک قایق که از بدنه درخت ساخته شده بود از آنها خریدیم و موتوری را که همراه آورده بودیم پشت قایق بستیم و راه افتادیم. 13 روز روی یکی از شعبات رودخانه آمازون در حرکت بودیم؛ روزها قایقرانی می‌کردیم و شب‌ها به ساحل می‌آمدیم و می‌خوابیدیم. رودخانه پر از ماهی‌های گوشتخوار، تمساح و... بود.

 وضع خشکی از آب هم بدتر بود؛ جنگل‌های آمازون پر بود از مار و حیوانات وحشی. کوچک‌ترین حیوانش مورچه‌های گوشتخواری بودند که دسته‌جمعی حمله می‌کردند. در دل جنگل‌های آمازون به اولین قبایل بدوی برخوردیم؛ مردمان بسیار بدوی که هیچ لباسی به تن نداشتند. اولین قبیله‌ای که دیدم یاگواها بودند. برای باز کردن باب دوستی با آنها، گوشت شکار و پارچه‌های رنگی به‌شان دادیم؛ البته اعتماد کردن به آنها کار بسیار دشواری بود اما می‌توانستیم با آنها دوست شویم. 6 ماه بین قبایل مختلف آمازون زندگی کردیم؛ بین افرادی که عادت به تلافی و آدمکشی داشتند. از زندگی‌شان فیلم و عکس گرفتیم و در مورد فرهنگ و رسومشان تحقیق کردیم. در این مدت، اتفاقات جالب بسیاری برایمان رخ داد؛ مثلا به آنها پارچه‌های رنگی کادو دادیم و ازشان خواستیم موقع عکس گرفتن خودشان را بپوشانند ولی آنها ضرورت پوشیدن لباس را نمی‌فهمیدند و می‌گفتند بدن ما ایرادی ندارد که آن را بپوشانیم. سرانجام دیدیم پارچه‌ها را به در و دیوار خانه‌هایشان زده‌اند.

 

صحرای سوزان و مرگ و زندگی

پس از 7 سال به ایران آمدیم و 3 ماه بعد تصمیم گرفتیم به شکرانه موفقیت‌هایی که در قاره آمریکا کسب کرده بودیم، به زیارت خانه خدا برویم. این بار با تجهیزات کامل‌تر عازم خانه خدا شدیم؛ از طریق جنوب ایران به کویت رفتیم و از آنجا وارد عربستان سعودی شدیم.سلطان عربستان به ما پیشنهاد سفر با هواپیما به مکه را داد اما ما گفتیم میخواهیم با پای خودمان از صحرا بگذریم و به مکه برسیم. گفت که من دعا می‌کنم و به ژاندارم‌‌های راه هم می‌سپارم که هوایتان را داشته باشند؛ این شد که با سیتروئن‌مان عازم صحرای ربع‌الخالی شدیم. تا چشم کار می‌کرد ماسه بود و ماسه. مدتی که در صحرا رفتیم، توفان شن درگرفت؛ توفانی که ماشین‌مان را زیر ماسه مدفون کرد و باعث شد 7 روز در دل بیابان‌ها گم شویم.

 

 

 شرایط خیلی بدی بود؛ آبمان تمام شده بود، غذای کافی نداشتیم و کم‌کم داشتیم از زندگی قطع امید می‌کردیم که تعدادی از اعراب بدوی ما را پیدا کردند. با کمک شترهایشان ماشین را از زیر ماسه‌ها بیرون کشیدند و ما را تا واحه بردند. آنجا به ما بنزین دادند و با یک راهنما به سمت مکه به راه افتادیم. در مکه میهمان شهردار مکه بودیم و توانستیم فیلم مستندی از خانه خدا بسازیم که اولین فیلمی بود که از خانه خدا تهیه می‌شد. بعد از زیارت خانه خدا به جده رفتیم و از طریق دریای سرخ وارد آفریقا شدیم».

اینکا اینکا

برادران امیدوار در ساحل سودان پیاده شده و از آنجا عازم جنوب سودان شدند؛ جایی که اینکاها در آن زندگی می‌کردند؛ «از شکار خوشم نمی‌آید. کشتن حیوانات کار لذت‌بخشی نیست اما در جنوب سودان به ناچار 2 فیل شکار کردیم تا گوشت آن را به اینکاها پیشکش کنیم. اینکاها کاملا برهنه بوده و اصلا پارچه ندیده بودند. پارچه‌های رنگی‌ای که به‌شان دادیم، برایشان بسیار جالب بود؛ البته آنها از الیاف درختان برای خودشان چیزهایی می‌بافتند».

آخرین مرحله سفر برادران امیدوار سفر به قطب جنوب بود. آنها در معیت یک هیأت علمی کشور شیلی عازم قطب جنوب شدند و به مدت 2 ماه به بررسی و سفر در این قاره منجمد پرداختند.

 

 



نوشته شده توسط حمید رضا طاهر
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

بالاتر پرواز کن

کوهنوردی ، سنگ نوردی ، دره نوردی ، دوچرخه سواری

مطالب آموزشی و اطلاع رسانی در مورد فعالیتهای کوهنوردی ، سنگ نوردی ، دره نوردی ، دوچرخه سواری

سلطان سفر ایران3(سخنی چند)

سه شنبه, ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۱:۳۰ ق.ظ

نخـستین سفر این دو بـرادر ۷ سال به طول انجامید و در سال ۱۳۴۰در حالیکه  بیش از سـه ماه از بازگشت از سفر۷ساله آنها نگذشته بود بار دیگر راهی سفر شدند. سفری که ۳سال به طول انجامید.
در این مرحله به وسیله اتومبیل سیتروئن ۲ سیلندر که در عبور از کشور فرانسه، شرکت سیتروئن، قدیمی ترین شرکت خودروساز فرانسوی، به این دوبرادر هدیه کره بود از طریق کویت و عربستان سعودی رهسپار قاره آفریقا شدند .

حاصل این سفرهای پر مخاطره عکسها، فیلمهای مستند، اشیاء و لوازم مربوط به زندگی قبایل و اقوام گوناگون در  کاخ مـوزه سعد آباد بازتاب دهـنده غنا، پیـچیدگی و گـونه گونی فرهـنگهای بشری است که بر عـظـمت و گسـتردگی کار بـرادران امیدوار نیز گواهی می دهد. به جز مناطق شوروی سابق و چین نقاط اندکی از جهان هستند که برادران امیدوار به آنجا سفر نکرده باشند . علت عدم سفر به دنیای کمونیسم این بوده که در بحبوحه جنگ سرد ، کنسول آمریکا در هنگ کنگ به برادران امیدوار اطلاع میدهد در صورتی که مهر ورود به چین  در گذرنامه آنها باشد حق ورود به آمریکا را نخواهند داشت .
6 ماه، 6 ماه با قبایل وحشی آمازون و آفریقا زندگی کرده‌اند؛ کنار اسکیموها در شمالی‌ترین نقطه قطب شمال سورتمه‌سواری و ماهیگیری کرده‌اند؛ فیلم‌های مستندشان اولین فیلم‌های مستند از زندگی آدمخوارها و اسکی موهاست.

۵قاره با موتور سیکلت

«موتورسیکلت را انتخاب کردیم که بتوانیم راحت در کوره راه‌ها و مناطق جنگلی رفت و آمد کنیم؛ موتور را راحت می‌شد سوار کشتی کرد؛ بی‌آنکه هزینه زیادی برای جابه‌جایی‌اش پرداخت کنیم  و با وانت به‌راحتی جابه‌جا می‌شد. درمورد فرهنگ مردم هندوستان، افغانستان، مالزی و... تحقیقات بی‌شماری انجام دادیم، بعد راهی استرالیا شدیم؛ حدود یک سال آنجا بودیم. در میان ابوروجینی‌ها که از قدیمی‌ترین بومیان ساکن استرالیا بودند ماه‌ها زندگی کردیم و اولین فیلم مستندمان را آنجا از زندگی آنها تهیه کردیم.

 بعد دوباره به آسیا برگشتیم و رفتیم ژاپن؛ 2 ماه آنجا بودیم و بعد رفتیم به سمت آمریکا». برادران امیدوار وارد آلاسکا شدند و از آنجا به قطب شمال رفتند و مدتی با اسکیموها زندگی کردند؛ «به شمالی‌ترین نقطه قطب شمال رفتیم و آنجا با اسکیموها زندگی کردیم؛ جایی که دمای هوا 65 درجه زیر صفر بود. وقتی قدم به قطب شمال گذاشتیم، خیلی‌‌هایشان تا به حال سفیدپوست ندیده بودند و از وجود دنیای خارج از قطب باخبر نبودند؛ بعد رفتیم آمریکای مرکزی؛ می‌خواستیم راجع به قبایل بدوی ساکن در آمریکای مرکزی تحقیق کنیم، میان سرخ‌پوستان آمریکا برویم و به یک سؤال اساسی پاسخ دهیم؛ سؤالی مربوط به پیدایش نخستین انسان‌ها در ‌آمریکا؛ اینکه نخستین انسان‌ها ـ یعنی همان بومیان آمریکایی، نه سفیدپوستان ـ چگونه به آمریکا آمده‌اند. برای کشف پاسخ این سؤال، 3 سال قاره آمریکا را زیرپا گذاشتیم و با بومیان منطقه زندگی کردیم؛ با آداب و رسوم آنها، افسانه‌هایشان، نشانه‌های به‌جا‌مانده از تمدن گذشته‌شان و... آشنا شدیم و به این نتیجه رسیدیم که در عصر دوم یخبندان زمین، گروه‌هایی از مغولستان به سیبری آمده‌اند و کم‌کم راهشان را به سمت‌ آمریکا پیدا کرده‌اند، یعنی حدود 25 هزار سال قبل. این‌طور که مطالعات نشان می‌دهد در 24 هزار سال قبل در قاره آمریکا هیچ انسانی زندگی نمی‌کرده و این خیلی جالب است که بدانیم اولین انسان‌های آمریکا کی و چرا پا به این قاره گذاشته‌اند.

آمازون (جزیره ی آدمخوارها)

«وقتی آمریکای شمالی را زیر پا گذاشتیم، به آمریکای جنوبی و مرکزی رسیدیم. مدتی در بوگوتا ـ پایتخت کلمبیا ـ  زندگی کردیم. از طرف دانشگاه برایمان دیداری با رئیس‌جمهور وقت کلمبیا ترتیب دادند. رئیس‌جمهور دستور داد نیروی هوایی ارتش کلمبیا به ما یک پرواز بدهد به مقصد میتوکه که یک دهکده ماهیگیری بود.این شد که  سوار یک هواپیمای یک موتوره شدیم و به دهکده ماهیگیری رفتیم. یکی دو هفته آنجا بودیم و با محلی‌ها در مورد سفرمان صحبت کردیم؛ همگی سعی در منصرف کردن ما داشتند و می‌گفتند مسیری که می‌رویم، حیوانات بسیار خطرناکی دارد اما از آن خطرناک‌تر آدم‌های بین راه هستند؛ همان‌هایی که قرار بود در میان آنها زندگی کنیم و برایشان پارچه‌های رنگی و عروسک و بادکنک کادو ببریم. هیأت‌های کاتولیک هم در میتو بودند؛ آنها هم می‌گفتند به این سفر نروید اما ما گفتیم می‌رویم و برای شما هم اطلاعات می‌آوریم. 

 

قبل از ما هیچ کسی به دل‌ جنگل‌های آمازون قدم نگذاشته بود یا اگر رفته بود، به نقاط محدودی رفته بود.

 کاتولیک‌ها از حرف من استقبال کردند و 2 نفر را برای همراهی ما فرستادند. یک قایق که از بدنه درخت ساخته شده بود از آنها خریدیم و موتوری را که همراه آورده بودیم پشت قایق بستیم و راه افتادیم. 13 روز روی یکی از شعبات رودخانه آمازون در حرکت بودیم؛ روزها قایقرانی می‌کردیم و شب‌ها به ساحل می‌آمدیم و می‌خوابیدیم. رودخانه پر از ماهی‌های گوشتخوار، تمساح و... بود.

 وضع خشکی از آب هم بدتر بود؛ جنگل‌های آمازون پر بود از مار و حیوانات وحشی. کوچک‌ترین حیوانش مورچه‌های گوشتخواری بودند که دسته‌جمعی حمله می‌کردند. در دل جنگل‌های آمازون به اولین قبایل بدوی برخوردیم؛ مردمان بسیار بدوی که هیچ لباسی به تن نداشتند. اولین قبیله‌ای که دیدم یاگواها بودند. برای باز کردن باب دوستی با آنها، گوشت شکار و پارچه‌های رنگی به‌شان دادیم؛ البته اعتماد کردن به آنها کار بسیار دشواری بود اما می‌توانستیم با آنها دوست شویم. 6 ماه بین قبایل مختلف آمازون زندگی کردیم؛ بین افرادی که عادت به تلافی و آدمکشی داشتند. از زندگی‌شان فیلم و عکس گرفتیم و در مورد فرهنگ و رسومشان تحقیق کردیم. در این مدت، اتفاقات جالب بسیاری برایمان رخ داد؛ مثلا به آنها پارچه‌های رنگی کادو دادیم و ازشان خواستیم موقع عکس گرفتن خودشان را بپوشانند ولی آنها ضرورت پوشیدن لباس را نمی‌فهمیدند و می‌گفتند بدن ما ایرادی ندارد که آن را بپوشانیم. سرانجام دیدیم پارچه‌ها را به در و دیوار خانه‌هایشان زده‌اند.

 

صحرای سوزان و مرگ و زندگی

پس از 7 سال به ایران آمدیم و 3 ماه بعد تصمیم گرفتیم به شکرانه موفقیت‌هایی که در قاره آمریکا کسب کرده بودیم، به زیارت خانه خدا برویم. این بار با تجهیزات کامل‌تر عازم خانه خدا شدیم؛ از طریق جنوب ایران به کویت رفتیم و از آنجا وارد عربستان سعودی شدیم.سلطان عربستان به ما پیشنهاد سفر با هواپیما به مکه را داد اما ما گفتیم میخواهیم با پای خودمان از صحرا بگذریم و به مکه برسیم. گفت که من دعا می‌کنم و به ژاندارم‌‌های راه هم می‌سپارم که هوایتان را داشته باشند؛ این شد که با سیتروئن‌مان عازم صحرای ربع‌الخالی شدیم. تا چشم کار می‌کرد ماسه بود و ماسه. مدتی که در صحرا رفتیم، توفان شن درگرفت؛ توفانی که ماشین‌مان را زیر ماسه مدفون کرد و باعث شد 7 روز در دل بیابان‌ها گم شویم.

 

 

 شرایط خیلی بدی بود؛ آبمان تمام شده بود، غذای کافی نداشتیم و کم‌کم داشتیم از زندگی قطع امید می‌کردیم که تعدادی از اعراب بدوی ما را پیدا کردند. با کمک شترهایشان ماشین را از زیر ماسه‌ها بیرون کشیدند و ما را تا واحه بردند. آنجا به ما بنزین دادند و با یک راهنما به سمت مکه به راه افتادیم. در مکه میهمان شهردار مکه بودیم و توانستیم فیلم مستندی از خانه خدا بسازیم که اولین فیلمی بود که از خانه خدا تهیه می‌شد. بعد از زیارت خانه خدا به جده رفتیم و از طریق دریای سرخ وارد آفریقا شدیم».

اینکا اینکا

برادران امیدوار در ساحل سودان پیاده شده و از آنجا عازم جنوب سودان شدند؛ جایی که اینکاها در آن زندگی می‌کردند؛ «از شکار خوشم نمی‌آید. کشتن حیوانات کار لذت‌بخشی نیست اما در جنوب سودان به ناچار 2 فیل شکار کردیم تا گوشت آن را به اینکاها پیشکش کنیم. اینکاها کاملا برهنه بوده و اصلا پارچه ندیده بودند. پارچه‌های رنگی‌ای که به‌شان دادیم، برایشان بسیار جالب بود؛ البته آنها از الیاف درختان برای خودشان چیزهایی می‌بافتند».

آخرین مرحله سفر برادران امیدوار سفر به قطب جنوب بود. آنها در معیت یک هیأت علمی کشور شیلی عازم قطب جنوب شدند و به مدت 2 ماه به بررسی و سفر در این قاره منجمد پرداختند.

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۲/۱۰
حمید رضا طاهر

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی